-
جهان
جمعه 27 فروردینماه سال 1389 20:30
داشتم با شوشوی گلم صحبت میکردم که گفت جهان هم رفته واسه همیشه صدای گرم و دلنشینش رو از ما دریغ کرد ---------------- ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی ---------------- شوشو رفته خونه مامانش شیراز دلم واسش یه ذره شده
-
بدترین خبر سال ۸۹
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 20:54
چند روزی میشه که خبرش رو شنیدم وقتی بهم گفتن انگار یه اب یخ ریختن روی سرم من توی مشهد ۲ تا همکلاسی داشتم که هر دوتاشون تهرانی بودن فائزه که با خانوادش اومده بود مشهد و پیوند با مامان بزرگ و بابا بزرگش ۱ سال اول که خونه داشتم همیشه پیش هم بودیم و ۲ ترمی که خوابگاهی شدم همش خونه دوتا دوستام بودم یعنی اصلا نمیزاشتن تو...
-
خاتون
سهشنبه 17 فروردینماه سال 1389 09:54
یکی از فامیل های مامانی با شوهرش بود که تصادف کرد و فوت شد البته مرده حالش خوبه وقتی فهمیدم تنم مور مور شد یه بغض اومد تو گلوم اما نمیخواستم گریه کنم اخه دارم سفره عروسی دوست داداشم رو میوه ارایی میکنم با کمک دختر داییم دلم گرفته البته خانومه که فوت شده چون خیلی توی خانواده با کسی ارتباط نداشته و اهل دید و بازدید...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 14 فروردینماه سال 1389 21:34
بچه ها اگه در مورد تحصیل یه دختر مجرد توی کشور خارجی اطلاعاتی دارین کمک کنین که کجا خوبه واسه تحصیل و کیفیت مدرکش بالاس؟؟
-
ضد حال
شنبه 14 فروردینماه سال 1389 09:32
ضدحال یعنی استادت واست ۲ فصل مسئله بده توی عید حل کنی و تو وقت نداشته باشی و فقط حرصش رو بخوری ضد حال یعنی روز ۱۳ به در رو بشینی تو خونه و درس های مضخرف بخونی و از بیخوابی پلکت بیوفته و به زور خودت رو نگه داری ضدحال یعنی فردا صبح ساعت ۸ کلاس داری و تا نصف شب خوابت نبره ضدحال یعنی صبح ساعتت زنگ نخوره و دیر از خواب پاشی...
-
داستان کوتاه :
دوشنبه 2 فروردینماه سال 1389 20:48
وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود، شنید که پدر و مادرش درباره ی برادر کوچکترش صحبت می کنند. فهمید که برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت:" فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات...
-
خنده
یکشنبه 1 فروردینماه سال 1389 09:56
جهت خنده پست پسر انیشتین رو مطالعه بفرمایید
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 11:10
-
۲
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 15:07
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1388 09:22
خدایا شکرت که تنها نیستم هرگاه تنهام و دلم میخواد بگیره یه نفر ازم بوسه میخواد
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 اسفندماه سال 1388 09:53
نگاهت موجی از دریاست
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1388 20:03
انگار بابا به خدا حرفمو گفته امروز سنگینی نگاه خدا رو تو وجودم احساس کردم مرسی از همه چی... مرسی
-
...
سهشنبه 18 اسفندماه سال 1388 08:07
به جای اشک لبخند میزنم هر روز
-
تو رو خدا ازم چیزی نپرسین
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 23:55
-
پسر انیشتین
دوشنبه 17 اسفندماه سال 1388 22:03
ببینید بعد نظریه صادر کنید تصویر 1 تصویر 2
-
...
یکشنبه 16 اسفندماه سال 1388 21:30
ای کاش بادها بوزند
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 اسفندماه سال 1388 17:18
-
اهمیت وضع ظاهری در قضاوت
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 12:24
در آمریکا، طرز لباس پوشیدن و وضع ظاهری افراد نقش بسزایی در توجه و قضاوت اطرافیان دارد، سالها پیش عکسی را که در زیر مشاهده می نمائید انتشار یافت و گفته شده بود که این یازده نفر قصد راه اندازی یک شرکت را دارند و از علاقمندان به سرمایه گذاری خواسته بودند در صورت تمایل از یک دلار تا یک میلیون دلار میتوانند در این شرکت...
-
از همه جا
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1388 17:25
-
تست روحیه
شنبه 3 بهمنماه سال 1388 22:19
خیلی با حاله من که زیر 25 بودم تست روحیه
-
خیلی با حاله
چهارشنبه 30 دیماه سال 1388 09:42
از وبلاگ جناب بیکلاس که خیلی ارادتمندیم به ایشون دوس داشتین تست بدین تست ای کیو
-
پیپیو - فیفیو - جیجیو
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 22:12
اینم عکس دسته جمعی بچه هام
-
پسر خاله
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 11:25
دیشب دختر همسایمون میخواست ماشینش رو بیاره تو حیاط ما پارک کنه .. مامان هرچی اصرار کرد که حیاط ما کج هست و باید ماشین رو اریب بیاری تو توی کتش نرفت و این شد که ماشین رو کوبید تو در ..! پسر خالم خونمون بود گفت بزار من ماشین رو بیارم تو.. این پسر خاله ی ما راننده ای هست واسه خودش.. یادمه کلاس پنجم که بود ماشین زیر پاش...
-
ای.دی.اس.ال
پنجشنبه 10 دیماه سال 1388 21:30
آخ جون ای دی اس ال وصل شد.. دیگه زود به زود میتونم آپ کنم و پست بدم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 15:36
-
پمپرز
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 15:35
۱- پیپیو صبح زود بیدار شده و پنپرزشو تو دست گرفته که مامانیش واسش عوض کنه. آخه میدونه از توی لباسش یه بوی بدی بیرون زده ۲- مامانش اول اونو تمیز میشوره و واشس پنپرز میزاره تا پیپیو اذیت نشه ۳- پیپیو آروم میشینه روی مبل تا مامانش اتاق رو مرتب کنه و بعد بهش صبحونه بده
-
پیپیو جون مامان و باباش
یکشنبه 29 آذرماه سال 1388 11:52
این عکس پیپیو که بهتون قولشو داده بودم
-
گل نرگس
شنبه 28 آذرماه سال 1388 15:40
من همیشه عاشق گل نرگسم.. گوشیم روی میز توالت ویبره میره.. با بی حوصلگی گوشی رو ور میدارم.. شوشو از اون ور خط میگه واست گل نرگس خریدم.. من خوشحال سر زنده میشم و لباسام رو مژوشم و غذا رو توی ظرف مخصوص میریزم و پیش به سوی دفتر کار... توی راه کلی به بافتنی فکر میکنم و باید یه کلاه واسه زمستونم ببافم.. به دفتر که میرسم کلی...
-
بارون
یکشنبه 22 آذرماه سال 1388 15:35
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 19 آذرماه سال 1388 12:28
شب و تاریکی و سرما.... یک بغل آرامش.. بوی گل نرگس شیراز.. افکاری زیبا.. خانه ای خواهم ساخت... به امید آشیانه ای.. و چیدمانی با عشق و برای عشق... می خوانمت...