شعر

بوی شرجی.. بوی نم..

میزند شرجی به چهره گاه گاه..

افتابی داغ میسوزاند مرا..

دست در دستی ز عشق..

میرود ان سوی جاده..

انتظاری در نگاه عده ای منتظر..

زود می اید دمی

دیر می اید و زمانی منتظر.. 

میروم سویی تو آن سوی دگر

گاه در نزد همیم..

گاه دوریم و دلهای منتظر..

موقع برگشتن اگاه میکنیم..

یا منم در انتظار..

یا تو هستی منتظر..

باز هم در آفتاب داغ داغ

کی سر اید انتظار..




شعر از خودم

رییس۲

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.