خوشبختی ما در سه جمله است تجربه از دیروز ، استفاده از امروز ، امید به فردا


ولی ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم
حسرت دیروز ، اتلاف امروز ، ترس از فردا


از دکتر علی شریعتی

داستان کوتاه :


وقتی سارا دخترک هشت ساله ای بود، شنید که پدر و مادرش درباره ی برادر کوچکترش صحبت می کنند. فهمید که برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او ندارند. پدر به تازگی کارش را از دست داده بود و نمی توانست هزینه جراحی پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنید که پدر آهسته به مادر گفت:" فقط معجزه می تواند پسرمان را نجات دهد."
سارا با ناراحتی به اتاق خوابش رفت و از زیر تخت قلک کوچکش را درآورد. قلک را شکست، سکه ها را روی تخت ریخت و آنها را شمرد، فقط 5دلار.
بعد آهسته از در عقبی خانه خارج شد
چند کوچه بالاتر به داروخانه رفت. جلو پیشخوان انتظار کشید تا داروساز به او توجه کند ولی داروساز سرش شلوغ تر از آن بود که متوجه بچه هشت ساله ای شود.
دخترک پاهایش را به هم می زد و سرفه می کرد، ولی داروساز توجهی نمی کرد، بالاخره حوصله سارا سر رفت و سکه ها را محکم روی شیشه ی پیشخوان ریخت.
داروساز جا خورد، رو به دخترک کرد و گفت:" چه می خواهی؟"
دخترک جواب داد:" برادرم خیلی مریض است، می خواهم معجزه بخرم."
داروساز با تعجب پرسید:" ببخشید؟!"
دخترک توضیح داد:" برادر کوچک من، داخل سرش چیزی رفته که بابام می گوید که فقط معجزه می تواند او را نجات دهد، من هم می خواهم معجزه بخرم، قیمتش چقدر است؟"
داروساز گفت:" دختر جان، ولی ما اینجا معجزه نمی فروشیم."
چشمان دخترک پر از اشک شد و گفت:" شما را به خدا، او خیلی مریض است، بابایم پول ندارد تا معجزه بخرد این هم تمام پول من است، من کجا می توانم معجزه بخرم؟"
مردی که گوشه ایستاده بود و لباس تمیز و مرتبی داشت، از دخترک پرسید:" چقدر پول داری؟"
دخترک پولها را کف دستش ریخت و به مرد نشان داد. مرد لبخندی زد و گفت:" آه چه جالب، فکر می کنم این پول برای خرید معجزه برادرت کافی باشد!"
بعد به آرامی دست او را گرفت و گفت:" من می خواهم برادر و والدینت را ببینم، فکر می کنم معجزه برادرت پیش من باشد."
آن مرد، دکتر آرمسترانگ فوق تخصص مغز و اعصاب در شیکاگو بود.
فردای آن روز عمل جراحی روی مغز پسرک با موفقیت انجام شد و او از مرگ نجات یافت.
پس از جراحی، پدر نزد دکتر رفت و گفت:" از شما متشکرم، نجات پسرم یک معجره ی واقعی بود، می خواهم بدانم بابت هزینه عمل جراحی چقدر باید پرداخت کنم؟"
دکتر لبخندی زد و گفت:" فقط 5 دلار!"

خنده

جهت خنده پست پسر انیشتین رو مطالعه بفرمایید