خاتون

یکی از فامیل های مامانی با شوهرش بود که تصادف کرد و فوت شد

البته مرده حالش خوبه

وقتی فهمیدم تنم مور مور شد

یه بغض اومد تو گلوم

اما نمیخواستم گریه کنم

اخه دارم سفره عروسی دوست داداشم رو میوه ارایی میکنم

با کمک دختر داییم

دلم گرفته

البته خانومه که فوت شده چون خیلی توی خانواده با کسی ارتباط نداشته و اهل دید و بازدید نبوده و کمتر به چشم میومده باید کمتر اثر کنه

اخرین باری که دیدمش ۶ سال پیش توی عروسی یکی از فامیل ها

چند وقت پیش هم توی خیابون از دور

-----------------

قرار بود عمو امروز بیاد جهازم رو ببره خونه که با این اتفاق موکول شد به بعد

نمیدونم چه اتفاقهایی پیش رو هست

خدایا همش خیر باشه



بچه ها اگه در مورد تحصیل یه دختر مجرد توی کشور خارجی اطلاعاتی دارین کمک کنین

که کجا خوبه واسه تحصیل و کیفیت مدرکش بالاس؟؟

ضد حال

ضدحال یعنی استادت واست ۲ فصل مسئله بده توی عید حل کنی و تو وقت نداشته باشی و فقط حرصش رو بخوری

ضد حال یعنی روز ۱۳ به در رو بشینی تو خونه و درس های مضخرف بخونی و از بیخوابی پلکت بیوفته و به زور خودت رو نگه داری

ضدحال یعنی فردا صبح ساعت ۸ کلاس داری و تا نصف شب خوابت نبره

ضدحال یعنی صبح ساعتت زنگ نخوره و دیر از خواب پاشی و تند تند لباسات رو اتو کنی و کوله پشتی سنگینی روی دوشت بذاری و تا خیابون تند تند راه بری

ضد حال یعنی مجبور باشی به جای اتوبوس تاکسی سوار شی و تو دلت به استاد بگی : خفت میکنم اگه نیای

ضد حال یعتی بری ایستگاه دانشگاه و ببینی خیلی خلوته ولی باز مجبور بشیسوار سرویس بشی و اون مسیر طولانی رو بری شاید کلاس تشکیل بشه

ضد حال یعنی اینکه سر ساعت ۸ برسی در کلاس و ببینی هیچ کس نیومده .. نه استاد و نه دانشجو

ضد حال یعنی باز بیای توی ایستگاه دانشگاه بشینی واسه برگشت و سرویسی نباشه

ضد حال یعنی تو راه خونه یه پسره با ماشین بهت گیر بده و تمام اجزای بدن یه زن رو با زبون تشریع کنه و تو مجبور بشی تند تر راه بری و مصیرت رو عوض کنی

ضد حال یعنی اینکه بری توی کوچه و ببینی طرف تو کوچه ایستاده و سیخ نگات کنه

ضد حال یعنی برسی خونه و نون واسه صبحونه تموم شده و مغازه هم واسه خرید بیسکوییت تعطیل باشه

اینا همش ضد حال های امروز من


خدایا: تو رو شکر که تو پشت و پناهم هستی