برای روز میلاد تن خود من آشفته رو تنها نذاری
برای دیدن باغ نگاهت میون پیکر شبها نذاری
همه تنهایی ها بامن رفیقن ،منو در حسرت عشقت نذاری
برای روز میلاد تن خود منو دور از دل و دیدت نذاری
دلم دلتنگه و مهر تو میخواد،دلم رو درپی غمها نذاری
میام تنها توی قلبت میشینم من و قلبت رو جایی جا نذاری
عزیزم جشن میلادت مبارک ؛منو اون سوی جشن دل نذاری
همه تنهایی ها با من رفیقن؛منو در حسرت عشقت نذاری
سومین سالگرد تولدت بدون حضور خودت هم از راه رسید خانمم.چقدر جات خالیه امشب با مامان حرف میزدم.در حد جنون عصبانی بودم از دست این آدما داشتم میرفتم که به طرف اونچه لایق خودش بود را بهش بگم.مامان جلوی منو گرفت اونم با این تهدید که اگر بری باید منو تا آخر عمرت فراموش کنی.میدونست طاقت این کارو ندارم.بعدم اینقدر با اون صدای مهربونش باهام حرف زد تا آروم شدم.
ازت ممنونم خانم که بعد رفتنت منو تنها رها نکردی.ممنون که هنوز حتی تو خواب هم که شده سراغم میای و سراغی از من میگیری...
تولدت مبارک خانووووووم...