با شوشو داشتیم توی عسلویه قدم میزدیم
شوشو رفت توی یه کافی نت.. گداهه چسبیده به من
گداهه: بهم پول بده
من: پول خورد ندارم( اخه من همه ی خریدام با کارته.. اداره هم راننده دارم، پول همرام نیس هیچ وقت)
گداهه: خوب درشت بده من خوردش میکنم
من:
من بعد از چند لحظه:
گداهه: (سمج شده)
من: اصلا پول ندارم.. بذار شوشو بیاد ازش بگیر
گداهه: (نگاه منو دنبال کرد و شوشو رو دید)
گداهه:( با سرعت به سمت شوشو)
شوشو: (همیشه دست به جیب)
گداهه: لبخندی به پهنای صورت از سر رضایت)
و این بود که جیب من پر از خالی بود